قهرمان و ضد قهرمان (2)
جولای 26, 2018
جسم و روح در بازیگری
جولای 26, 2018

بنا به تعریفی متعارف«ضد قهرمان»(Anti hero) کسی است که ویژگی های منفی او بیش ازویژگی های مثبت اوست . از قهرمان به مثابه ی انسانی برترو دارای ویژگی های مثبت سلحشوری، گذشت و باور به راستی، عشق، آزادی وعدالت و… یاد می کنند و این همه اما، در زندگی و واقعیت، چهره و نمودی نسبی دارد. قهرمان نیزمی تواند اشتباه کند ولی در اشتباه خود نمی ماند و برآن پای نمی فشارد، آن گاه که راستی را درمی یابد و به واقعیت اشتباه خود پی می برد.  قهرمان کسی است که به راستی گرایش دارد وعشق می جوید و عدالت می خواهد و زندگی را پاس می دارد وازمرگ برای زیبایی و زندگی … نمی هراسد،  برانجام کارهای بزرگ تواناست و اگرنیست،  زندگی،  راستی،  عشق ورزی،  مردم خواهی،  حقیقت جویی وآرمان خواهی او، خود بزرگ ترین ویژگی قهرمانی است.

قهرمان می تواند انسانی باشد شکست خورده و مغلوب و نه محکوم.  تراژدی یکی از نشانه های هستی وزندگی قهرمان است و اما ضد قهرمان می تواند پیروز باشد وحتما محکوم. حکم را حقیقت،  داور است و تاریخ وتجربه برمی تابد. قهرمان درتاریخ و زندگی سر بلند است و ضد قهرمان اما همواره سر شکسته و محکوم است وازنظر ویژگی های انسانی، نقطه ی مقابل قهرمان.

ضد قهرمان، نیرنگ باز و توطئه گراست ، به حقیقت باور ندارد و آینه های حقیقت نما را می شکند و در پشت فریب و توطئه پنهان می شود، به هرخاشاکی چنگ می زند و خود را ارزان وحتی به رایگان می فروشد و چونان هرزه ای با ترسی در دل و دشنه ای در مشت  پنهان در پشت هماورد می طلبد، به آسانی تحریک می شود و حتی به نزدیک ترین یاران خود نیز به دلیل ضعف شخصیت و تباهی روح و باور و مسخ و جدان حسادت می ورزد و زخم می زند.

در ادبیات اما این همه مطلق نیست. ادبیات بازتاب زندگی است و زندگی در افراد و اجزای خود ازهرگونه مطلق گرایی می گریزد. در ادبیات، شخصیت اصلی داستان همان قهرمان داستان است که می تواند ضد قهرمان نیز باشد. در اینجا، قهرمان لزوما چهره ی بر جسته ای نیست و تعریفی متفاوت دارد. این افراد، گاه قادر به هیچ کاری نیستند و یا اصلا کاری نمی کنند.  هدف نویسنده درآثار ادبی ای این گونه اصولا آفرینش قهرمان نیست . نویسنده ای که می کوشد داستان شکست ها وناکامی ها را باز گوید نمی تواند همچون حماسه به آفرینش انسانی برتر اقدام کند. آدم های داستان او، آدم هایی هستند معمولا تو سری خورده، ناتوان مانده و حتی گاه مورد نفرت اطرافیانشان. آنها دنیای کوچکی دارند که مثل کرم درآن وول می خورند.  آن گاه آرزوهای بزرگی نیز دارند، اما هرگز توانایی تحقق آن آرزوها را ندارند. خیال پردازی ، توهم، حسادت، خود بزرگ بینی و یا احساس حقارت، سرکوفتگی جنسی، شکست در روابط زناشویی، عقب افتادگی ذهنی و دمدمی مزاجی، مشخصه ی آنهاست. آنها بیشترآدم های دنیای واقعی اند تا دنیای آرمانی و اتوپیایی ذهنی آفرینشگرحماسه.  زندگی این آدم ها تراژدی پرشکوهی هم حتی نیست. نویسندگانی چون «کامو» و«سارتر» بهترین نمونه های قهرمانی این گونه را آفریدند. قهرمانانی ضد قهرمان که کاملا تسلیم غرایزخویشند. «پدروپارامو» درادبیات آمریکایی لاتین بهترین نمونه ی قهرمان ضد قهرمان است.

«شازده احتجاب» درادبیات داستانی ما، نمونه ی این نوع قهرمانان ضد قهرمان است. او با خاطرات خود زندگی می کند و درانتظار مرگ. عکس ها و آینه ها، خوف انگیزترین حصار روزهای پایانی زندگی او هستند. او دیگرنه به گذشته تعلق دارد و نه به آینده، او به هیچ جایی نمی تواند بگریزد.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *